معرفت عبارت است از آگاهی و آگاهی یکنوع شناخت است. آگاهی دیدن است نه شنیدن، آگاهی لمس کردن چیزی است نه سخن گفتن از چیزی به عبارت دیگر آگاهی و معرفت، مهارت و ورزیدگی عقل و خرد و وفور مطالعه و کثرت تجربه و وقوف بر احوالات گوناگون حیات و اندیشه انسانی است.
دانش، بینش، نگرش سه مرحله برای شکل گیری معرفت است. دانش امر خارجی است که از برون به درون انسان راه می یابد و به عبارتی دانش، با مکشوف شدن قواعد و قوانین حاصل می شود؛ و بینش یک امر درونی است که در برون خود را نشان می دهد؛ و به عبارتی آنچه از درون انسان تراوش کرده و در خارج نمود می یابد بینش می باشد و نگرش مرحله جهت دهی به عملها بر اساس دانش و بینش است که شکل گیری ایمان و عقیده هم در این بازه صورت می گیرد. برای مثال اگر انسان مادّی باشد بینش او مادّی و نگرشش مادی گرایانه خواهد بود و اگر معنوی باشد بینش او معنوی و نگرشش نیز معنوی خواهد بود.
حوزه های شناخت و معرفت
۱- حوزه شناخت انسان و زندگی( چیستی انسان و زندگی او و مدت زمان دوام و بقاء اش)
۲- حوزه شناخت مجموعه روابط انسانی (در سیاست، اقتصاد، تربیت، اندیشه و فرهنگ)
۳- حوزه شناخت مسئولیتها
اثرات معرفت و شناخت
۱- درد آشنایی و سوختن در آتش درد (وجه تمایز انسان با دیگر موجودات، در دردمند بودن او است و انسانیت انسان در داشتن درد است)
۲- احساس تنهایی(به نسبت افزایش معرفت وآگاهی تنهایی انسان بیشتر می شود. انسان به میزانی که به مرحله انسانیت نزدیک می شود احساس تنهایی بیشتری می کند و این احساس تنهایی و گریز در جامعه، انسان را به طرف کسی که او را عبادت می کند و فقط با او تفاهم دارد می کشاند و به آنجائی رهنمونش می کند که آنجا شایسته او و متناسب با شخصیت اوست. اگر حضرت علی(ع) دردهایش را به چاه می گفت…اگر وِرد زبان و تنها دعای حضرت زهرا(س) بعد از شهادت پیامبر اکرم(ص) و غصب ولایت توسط سقیفه نشینان “عجّل وفاتی سریعا” بود، و اگر امروز وجود نازنین امام عصر(عج) در اوج تنهائی است و تنها همدمش جناب خضر است، همه ناشی از دردی است که آن بزرگواران را از دیگران متمایز ساخته و آنها را در سوز معرفت گداخته تر کرده است. آری انسان با معرفت و آگاهی به خدا نزدیک شده و غربت اولیای الهی را درک می کند و این احساس تنهایی او را از غفلت که سر منشا انحراف و گمراهی انسان است، باز می دارد).
۳- دانایی و قدرت یابی(معرفت و آگاهی، استقامت انسان را افزایش داده و او را از هراس و ترس نگهداشته وبدین ترتیب هیچگونه پیش آمدی مانع از حرکت و تلاش او در افزایش معرفت نخواهد شد« إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»).
۴- پرهیز از فریب خوردن از ظاهر الصلاحها (خداوند متعال در آیات نخست سوره منافقون خطاب به پیامبر(ص) در مورد منافقان و کلام و عمل آنها هشدار داده و دستور می دهد که فریب ظاهر سخن آنها را نخور).
۵- احساس مسئولیت و رسالت( انسان بدون معرفت نمی تواند رسالت خویش را بشناسد. انسان با درک استعدادها و شناخت نیازها و آگاهی به اولویتها در زندگی، به مسئولیت و تعهد رسیده و در پی انجام رسالت خویش گام برخواهد داشت)
پس معرفت بررسی پدیده ها و بررسی ابزار و منابع ارزشها، اندیشیدن و رسیدن به شناخت باطنی آنها و شناخت حدود و ملاک صحت و خطا و ارزش یابی آنها می باشدو به عبارت دیگر توجیهی بر باورها و اعتقادات و تطابق حقایق با واقعیتها، معرفت است که سه عنصر منفی غفلت و رخوت و رجعت، از عوامل مهم تضعیف کننده آن می باشد. (رجعت یعنی عدم حضور در زمان، زیستن در زمان حال و اندیشیدن در زمان پیشین؛ و شدت تأثیر آن بحدی است که از علل فراموشی جریان بسیار مهم غدیر، ارتجاع دانسته شده است).
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی
اى خدا خودت را به من بشناسان که اگر تو را نشناسم رسولت را نخواهم شناخت
اى خدا و رسولت را به من بشناسان که اگر او را نشناسم، حجتت را نخواهم شناخت
خدایا حجتت را به من بشناسان که اگر نشناسم از دین خود گمراه خواهم شد
به نظر میاد نام گذاری مرحله سوم دچار تشابه با مرحله دوم است
از نظر محتوایی هم همپوشانی زیادی بین مراحل دوم و سوم ذکرشده وجود دارد